این غزل را در پست نظرات وبلاگ من ایرانیم افتخارم شهادت سرودم
و اینم آخرین سروده کاف شین
نوشته بودی عاشقی
و عاشقی و مبتلا
و عکس ابرویت رسید
به دست من به دست ما
نوشته بودی از دلت
که گلستان آرزوست
نوشته بودی از لبت
که سرخ لاله ای نکوست
نوشته بودی از بهار
و برف سرد روزگار
اگر تو چشم داشتی
چه لاله ها سیاه شد
اگر تو عاشقی بمیر
جفا بسی به ماه شد
ز کودک درون خود دگر نگو تباه شد
نگو ! بگو چه گفته ای ز مرگ تلخ غنچه ها؟!
تو مهربان نمیشوی
مگر بسوزی از نگاه
به عقل طعنه میزدی
دم از جنون چرا زدی
که فکر میکنی به خود
و کفش های راه راه
هنوز اگر نمرده ای
و باز دل سپرده ای
بسی ز عشق گفته ای
قسم به ماه خورد ای
بیا و غزه را ببین
فقط به خاطر خدا
فقط خدا فقط خدا