صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

قصیده خواب


یک کاسه خواب ریخت به روی کتاب مشق
یک استکان ترانه برایت شکسته بود

خوابم کنار پنجره افتاده مثل سنگ
از بس که بال بخت من از اوج خسته بود


یک ذره هم تخیل من پا به ماه شد
از بس که با بهانه فردا نشته بود


امروز جای جام تو خمیازه می کشم
دیشب به روی من در میخانه بسته بود


یادش به خیر انجمن شاعران خواب
خرما نداده رفت کلاسی که هسته بود

ای کاش کفتر نَفَس شعر کافشین
این بند خواب را ز خیالش گسسته بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد