صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

کارگردانان دون بس یکه تازی می کنند

 

می دونم خیلی شعر دل نشینی نشده ولی خوب یه حرفائی رو به زور دگنک این تو زدم حالا چقدر ادیبانه شده زیاد مهم نیست

 

 

کارگردانان شب بس یکه تازی می کنند

 خوب می دانید با دل نیز بازی می کنند

 

یک فضائی  ساختند اینجا که بیش از هر کسی

 بی نمازان ادعای عشق بازی می کنند

 

ترکها را خنگ می نامند و با جادوگری

 راز اعجاز خدا را شعر تازی می کنند

 

بس که در آنسوی دنیا منجی عالم شدند

 ادعای خلقت ما را مجازی می کنند

 

کافشین یک شعر می گوید در آنجا صد هزار

 داستان را با منیت صحنه سازی می کنند

 

گر نیائی دیگر اینجا کارمان زار است زار

بهر یک بازی یلان گردن درازی می کنند 

 

ای همت ما را جان ای قبله ترین طوفان

 

 

ای همت ما را جان ای قبله ترین طوفان

از پای فتادم من جانی بده ای جانان 

 

ای یار بهارستان دلدار نگارستان 

ای بخت هما بازا کاری کـــــ ُ  ـن کارستان 

 

من خسته ترین خارم پاگرد تو را دارم

تا صبح تو بیمارم ای درد مرا درمان 

آداب نمازت را آن سجده نازت را

آن خلوت رازت را خواهنده بود یزدان

 

بازا تو جهانآزین بر راز و نیاز آزین 

بر صبر و نماز آزین ای از تو به جای ایمان 

 

 تو صبح بهارانی تو نم نم بارانی

تو شادی یارانی  بازآی بهارستان