صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

خداحافظ غزل یا غزل خدا حافظی؟!

 

ممکنه وقتی این کلمه ها رو میخونید (نمی دونم 10سال دیگه یا دو روز دیگه ) دیگه انگشتهای من قدرت چیدن حرفهای درخت یک غزل دیگه رو نداشته باشه

به همین سادگی تموم میشه

چطور بودم ؟ 

 

اگه یه کم واقع بین باشیم این آخرین غزلیه که همه ما باید بخونیم

من تو دنیا غزلو خیلی دوست دارم

ولی باید ازش جدا بشم

و


چه عاشقانه گذشتی غزل خداحافظ

شبیه آهوی دشتی غزل خدا حافظ

قطار عمر من از کوچه ها چو طوفان رفت

نشسته ای روی کشتی غزل خدا حافظ

تمام میکنم امشب اگر خدا خواهد

ز گاز لوله نشتی غزل خداحافظ

اگر چه خوب نمی دانم ای غزل آیا

کویر لوتی  رشتی غزل خدا حافظ

ز کاف و شین تو بماندی و چند کلمه حظور

رها شدی ز پلشتی غزل خداحافظ

خطر پذیر و استوار بیا بیا جوانه شو

 

بیا به کلبه غزل روانه شو ترانه شو

برای دیدن خدا همیشه عاشقانه شو

 

اگر چه عشق دفن شد برای روزمره گی

بیا و در بیاورش مخالف زمانه شو

 

نشان نمیدهد صنم ،دگر طریق عشق را

ز گیسوی کمان او رها سوی نشانه شو

 

همیشه آسمان پر از ستاره های بی ریاست

برای بی ریا شدن رها ز دام و دانه شو

 

چقدر کاف شین به تو بگویم این کلام را

به خود بیا و غرق شو بِبُر و بی کرانه شو

 

بیا و خاک شو پی تولد دوباره ای

خطر پذیر و استوار بیا بیا جوانه شو

گرچه سرود ها همه اش عاشقانه نیست

 

گرچه سرود ها همه اش عاشقانه نیست

له له زدن ز سینه سوزان بهانه نیست

عاشق به غیر چهره معشوق ننگرد

چشمی اسیر لیلی و چشمی به لانه نیست

در آستان او همه از خون وضو کنند

از چشم و دل چکیدن خونها فسانه نیست

از پچ پچ ستاره به گوش کرات سرد

جانی که گرم شد دگرش سرد خانه نیست

اینجا دگر ندهندش زکوچه راه

هر چشم رهگذر که غمش عاشقانه نیست

بلبل سکوت کن بشنو حرف شاپرک

که آتش سکوت پر او ترانه نیست

گر ادعای عشق و ارادت زیادت شد

تقصیر توست از بد اهل زمانه نیست

گر کاف شین ببیندت ای مهر بی کران

هر جا نظر کند نظرش را کرانه نیست

ارائه شده به موقعیت سه شنبه شانزدهم بهمن 1386ساعت   نویسنده یاپست کننده کریم شاهزاده (کافشین) 

غزه

این غزل را در پست نظرات وبلاگ من ایرانیم افتخارم شهادت سرودم

و اینم آخرین سروده کاف شین

نوشته بودی عاشقی
و عاشقی و مبتلا

و عکس ابرویت رسید
به دست من به دست ما

نوشته بودی از دلت
که گلستان آرزوست

نوشته بودی از لبت
که سرخ لاله ای نکوست

نوشته بودی از بهار
و برف سرد روزگار

اگر تو چشم داشتی
چه لاله ها سیاه شد

اگر تو عاشقی بمیر
جفا بسی به ماه شد

ز کودک درون خود دگر نگو تباه شد

نگو ! بگو چه گفته ای ز مرگ تلخ غنچه ها؟!

تو مهربان نمیشوی
مگر بسوزی از نگاه

به عقل طعنه میزدی
دم از جنون چرا زدی

که فکر میکنی به خود
و کفش های راه راه

هنوز اگر نمرده ای
و باز دل سپرده ای

بسی ز عشق گفته ای
قسم به ماه خورد ای

بیا و غزه را ببین
فقط به خاطر خدا
فقط خدا فقط خدا

تقدیم به پیشگاه ملکوتی دومین علی سلام الله علیها

 

 

ای تکسوار لحظه های عاشقانه

ای زینت آئینه های بی بهانه

در جان پاکت کربلایی زهر خورده

تشنه ترین جانباز طوف هفتگانه

بیت الحرام حرمتت در عرش برپاست

ای آبروی مسجد و محراب و خانه

تنها تورا بیمارها بیمار خواندند

فریاد از ظلم نهانی زمانه

حک کرده بر کتفت جوال نان و خرما

بیمار را ره نیست بر رزم شبانه

ما را به اسرار صحیفه ره ندادی

ورنه زشعرم چوب در می زد جوانه

خاک مزارتان همیشه آفتاب است

چار آفتاب بیکران و بی کرانه

مدح شما ها در سکوت شاعران است

وقتی به پایان می رسد شعر و ترانه

 

حرفی که برای گفتن ازبر کردیم

حرفی که برای گفتن ازبر کردیم

پر با زدنش تمام دفتر کردیم

 

باید به ترازوی خدا دقت کرد

آزادی فکر بوده یا برگردیم

 

گاهی به خیال عالم دهر شدیم

گه با نفس فرشتگان سر کردیم

 

اصلاح طلب کمی قدیمی شده بود

در 7 و چهار گاو نوبر کردیم

 

آن آیه عجیب حرف ما را میزد

مصلح نشدیم و کار کافر کردیم

 

ما منتظریم که حکومت بکنیم

با ناله خود گوش فلک کر کردیم

 

معلوم نشد زنان که دریادارند

ما مرد شدیم یا که شوهر کردیم

 

پرونده کاف و شین شده مختومه

محکوم شدیم که فقط شر کردیم

درباره رموز دلم حرف میزنی

درباره رموز دلم  حرف میزنی

حرف از حقایقی کهن و ژرف میزنی

بر فصل سبز و ساده و گرم کتاب عمر

توجیه میکنی که چسان برف میزنی

تو مهربان ترین معلم عمر منی فقط

صرفا در این کلاس دم از صرف میزنی

ظرف زمان حادثه ها کوچه دل است

در این مکان به سنگ غم این ظرف میزنی

با کاف و شین شقایق احساس آشناست

وقتی که دم در این چمن از طرف میزنی

کفنم را عوض کنید

کفی بالموت واعظا (واعظ مرگ برای نصیحت کافی است)

«امیر مومنان علی علیه سلام الله ابدا»

 

پوسیده این کفن ،کفنم را عوض کنید

اصلا تمامی بدنم را عوض کنید

اینجا غریبه ام ،نفسی یاد من کنید

سنگِ سرِ درِ وطنم را عوض کنید

چیزی از آن ولیمه برایم نمانده است

یک ذره وضع گورکنم را عوض کنید

احسانتان چمن شد و خشکید و خاک شد

بذر بنای این چمنم را عوض کنید

مردم  مکرر از کتک باقیاتتان

احسان که نه فقط زدنم را عوض کنید

ما به قرن قرن ۱۵ دعوت شده ایم

 

سلام

قرن پانـزده قــرن غلبه حق بر باطل است

امام خمـیـنـی

 

اینها بچه های قرن 15 هجری قمری هستند همانان که کره زمین قرنهاست که انتظارشان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و جاهلیت ثانی را به پایان برسانند

شـــهیــد آویــنــی

 

حظور شما ذخیره های الهی در قرن 15 مقدمه در هم پیچیدن طومار ظلمت و جهل و استضعاف و استکبار خواهد بود انشاء الله 

زیباترین بوسه ها نثار قدومتان باد  قسمت مرکزی- قرن ۱۵

قربان تو که نام تو نور است یا حسین /بیت الحرام ماه محرم زره رسید

 

 

 

قربان تو که نام تو را میــتوان شنیــد

این شور را به حد طلب میتوان چشید

تو از تبار غربت زیبــای احمدی

تو پاره دل گل گلها محمدی

گویا علی به جای دلت راه می رود

چاهی نمانده است و پی چاه میرود

نور نگاه فاطمه در چشمهای توست

چون نسل فاطمه همه در کربلای توست

تنهائی قشنگ تو میراث مجتبی است

هم کربلا و جنگ تو میراث مجتبی است

قربان تو که نام تو نور است یا حسین

رمز شب و دعای ظهور است یا حسین

سجاد تو نمایش جانبازی خداست

عرفان کلام اوست شهید گل فناست

سقای تو به دست همه آب می دهد

بوی غریبی گل مهتاب می دهد

هم زینبت نماد صبوری انبیاست

هم اکبرت طراوت زیبای اولیاست

از قاسم برادرت الماس شرمگین

زو لفظ عشق و کلمه احساس شرمگین

انصار تو مفسر آیات اعظم اند

تاج فرشتگان خدای محرم اند


درج اشعار این دفترچه در هر سایت و وبلاگی با قرار دادن این لینک ( شاعر )در زیر آن بلا اشکال است

+ ارائه شده به موقعیت دوشنبه بیست و چهارم دی 1386ساعت   نویسنده یاپست کننده کریم شاهزاده (کافشین) 

 
حرف اول

اللهم صل علی محمد و آل محمد

-----------------------------------------------------------

بیت الحرام ماه محرم ز ره رسید

ماه تمام ماه محرم ز ره رسید

خورشید خاکدان تیره ما با غروب سرخ

با لاله های یک شب پرغم ز ره رسید

اینجا اگر چه یاد شقایق غریبه نیست

زیبایی مضاعف و مبهم ز ره رسید

این فاجعه که درس عبرت تلخ من و شماست

با کاشها و حسرت عالم ز ره رسید

--------------------------------------------------------
و باز این زیبای تلخ ، این شرنگ اهورایی بر سر راه ماست

دیگر آب هم روضه خواهد خواند

دیگر کودکان ۳ساله هم بلد خواهند بود روضه بخوانند

دیگر همه زمین روضه خواهد خواند برای آن حادثه عظیم

 

 

فهرست اشعار

خودش را عجب در دلم جا زده
به بغض چکاوک نفس می دهی سلام مرا نیز پس می دهی
ای تکسوار لحظه های عاشقانه
گرچه سروده ها همه اش عاشقانه نیست
برای کودکان غزه- نوشته بودی عاشقی
اگرچه عشق دفن شد به پای روزمره گی
غزل خداحافظ
باران سروده های تو را خیس می کن
دل به دریا زده دریا امشب
با تو من با لهجه یک خواب صحبت میکنم
و منا هم نفس نفس میزد و صفا کرده بود طوفانی
پز خرپولی و روشن فکری
بیت الحرام ماه محرم ز ره رسید
سقای تو به دست همه آب می دهد بوی غریبی گل مهتاب می دهد
برترین ابیات حافظ - حرف الف



آرشیو موضوعی


اشعار بزرگان
اشعار کا فشین




/*باقی طومار ما - باقی طومار ما*/
قرن 15(مقالات عمومی)
خلیج وحدت (جدید)
یاداشتهای یک نامسلمان
روستای تیمورلو
دنیای وارونه
/*پیوندهای دیگر - پیوندهای دیگر*/
شهید
اتحاد و انسجام اسلامی
مرتضی (آیا می خواهید متحول شوید
دفتر بسیج طلاب آ. شرقی
سرود بودن من (انتظار موعود)
دفاع از عقاید شیعه و نمایش شمه ای چهره کریه وهابیت
آهسته سوختن
/**/شاید این جمعه بیاید شاید/**/
دفترچه اشعار آقا مهدی
فرشته محبت
*/عطر گل یاس/*
یاسهای سفید
اسلام و قرآن
شرهانی
تا نیمروز

کلبه فرهنگی حسین اکبری نودهی
سنگ دلتنگ
شیطون بلا
آقا رضای گل varcoly1

 

لا
شاعران جوان قم

 

 
 
 
دنیای وارونه قرن15وبلاگ یکی در این نزدیکی وبلاگ یاداشتهای یک تقریبا نامسلمان
وبلاگ کاسهوبلاگ روستای تیمورلو

حـــالا