صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

َشمارش می کنم فریادها را

 

شمارش می کنم فریاد ها را

فرا می خوانم امشب بادها را

 

برای رعد هم برنامه دارم

که رسواتر کند بیداد ها را

 

برای آب و آتش خون و شمشیر

فراخوان می دهم فرهاد ها را

 

که شیرینی در این عالم نمانده

بریدند از ستم شمشاد ها را

 

غروب شهر غزه غرق خون شد

سحر کو تا کشم جلاد ها را

 

خجالت چیزی خوبی هست اما

فدا شد نسل ما افسادها را

 

ارارتور آریائی پارت سامی

جدا کردند اینجا یادها را

 

برای کافشین دنیای تلخی است

تمسخر می کنند آزاد ها را

آنچه خواندیم فقط سایه سبز پائیست

 

 

این چه سرّیست که با سرو سری سودائیست

می دهد یاد سرت بر نفس شیدا ایست

 

می شناسیم تو را یا که نه؟ اما حتما

لطف داری و دلت تا به ابد دریائیست

 

سر نی را به سر نیزه تلاوت کردی

این دگر آخر عشق است و سر والائیست

 

گر چه اینجا همگی قافیه را باخته ایم

واژه های غزلت تک به تکش رویائیست

 

مغر بیت الغزل شاه عبادات نماز

سجده با تربت گلگون گل زهرائیست

 

کافشین رد کرامات تو ننوشت و نخواند

آنچه خواندیم فقط سایه سبز پائیست