صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

برف مبارد ولی من تا ابد طوفانی ام

 یه شعر همین طوری

 

برف مبارد ولی من تا ابد طوفانی ام

گرچه می فهمم که من امروز و فردا فانی ام

 

گاه می بینم که بی تو قبر من وحشت سراست

گاه با یک غفلت غمبار می ترسانی ام

 

لحظه ها در عکسهای من شرنگ آمیختند

وه چه شیرین زهر دادی ای تو جان جانیم

 

حرف مردی در میان بود از تبار آفتاب

شبچراغ تو کجا پنهان شد از نادانیم

 

خواهد آمد با نمازش اهل ایمان می شویم

با سلامی می گشاید غنچه ایمانیم

 

پادشاه علم و عرفان ابروی آسمان

کافشین را می ربایی از شب عرفانیم!