صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

صدای پای بهار

دفترچه اشعار کاف شین

غمت زمین و زمان را به دست طوفان داد

امیدوارم این یکی دیگه آخرین شعری باشه که در انتظار یار سروده میشه البته فقط به این دلیل که اون یار گلعذار و آن بهار پرشرار در زمین بی قرار خیمه زده باشه



غمت زمین و زمان را به دست طوفان داد

شبت چه فر و شکوهی به عمق عرفان داد


همین که گریه ما را به ماه می بردند

زمین تبسم گل را به آبگردان داد


دگر به طاقت طاق زمانه بوی شما

به هر چه شعر به جز انتظار پایان داد


نگر به کوری چشمان زار صد یعقوب

نبود چشم ، تباهی به بیت الاحزان داد


ز بس که خسته شدم در تلاتم شب تار

دلم چو آهوی در خون تپیده ای جان داد


بیا بیا که شدم کافری خرابه نشین

و کافشین سر خم را به دست شاهان داد

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر شنبه 3 مهر 1389 ساعت 11:14 http://tamanayesokhan.blogfa.com

شعرهایم ترانه نیست

حرف عاشقانه نیست

آواز خوش هزاره نیست

شعرهایم همه درد است و این درد، بهانه نیست

شعرهایم رنگ ندارد، ... وزن و آهنگ ندارد

گفته بودم شعر من ترانه نیست

پاییز است و هرگز بهاره نیست

شعرهایم دردهای کهنه است

دردی که هرگز غریبه نیست

شعرهایم هرچه هست از خوب از بد

بهترین از این برایم سرایه نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد